شیخ جنتی جزی که در برخی منابع به میرزین الدین اصفهانی آمده است ویکی از شعرای عهدصفویه بوده است که درکمال درویشی وصلاح زندگی می کرده است ودیوان شعری در حدود بیست هزار بیت داشته است که موسوم به شاهپور وشهناز بوده است . آثار قبراو تاحدود 50 سال قبل در سمت شرقی کاروانسرای عباسی جنب باغ مرحوم حاج آقا سجادی وجودداشت ولی اکنون اثری از آن نیست . یک قطعه مثنوی که مولفان دستورزبان فارسی استادان :جلال الدین همایی،فروزانفر و عبدالعظیمقریب درکتابخودآوردهاندکه نشان میدهدایشان به نسخه خطی دیوان وی دسترسی داشتهاند. ونیزطبق اشاره فهرست کتب خطی کتابخانه ی ملی در صفحه ی 521 جلد5 به یکی از نسخه های دیوان وی اشاره شده است.
نمونهای ازمثنویهای وی :
یکی بازی به بازی گفت دردشت
که تا کی کوه وصحرا می توان گشت
بیا تــــــا سوی شهرآریم پرواز
کـه بـا شهزادگان بـاشیم دم ساز
گـــهی باشیم انیس بزم شاهان
گـهی هم صحبت زرین کلاهان
به شب ها شمع کافوری گدازیــم
به روزان با شهان نخجیر بازیم
جوابش داد شهباز نکــــــورای
کـه ای نادان دون همت ســراپای
اگر صدسال باشی در بیابــــان
جفای برف بینــــی جور باران
کشی هرلحظه صداندوه وخواری
زچنگال عقابان شکـــــــاری
بسی بهتر که برتخت زرانــدود
دمی محـکوم حکم دیــگری بود
قناعت جنتی با تلخ وبا شــــور
بـــــودنوش عسل با نیش زنبور
همانطور که اشاره شد شعر فوق دریکی ازکتب دستورزبان آمده است وآقای جلال الدین همایی هم به نام جنتی گزی اشاره کرده اند.